کتیبه های مقبره ناصرالدین شاه خوانش شد :متن کتیبه های روایت کننده قتل ناصرالدین شاه برای اولین بار منتشر شد. این کتیبه ها در اختیار موزه آستان حرم شاه عبدالعظیم است که اکنون در کاخ گلستان به نمایش گذاشته شده است.
کتیبه های مقبره ناصرالدین شاه
به گزارش هفت هنر : نمایشگاه روایت قتل ناصرالدین شاه در عمارت چادرخانه کاخ گلستان چند روزی است که برپا شده و قرار است تا نهم مرداد نیز ادامه داشته باشد. در این نمایشگاه تعدادی از کتیبههایی که در مقبره ناصرالدین شاه وجود داشته و راوی روز قتل بوده است به همراه تعدادی از آثار منسوب و متعلق به مقبره از جمله صندلی، دستمال، قرآنهای اهدایی و… به نمایش گذاشته شده است.
متن این ۴۶ کتیبه تا کنون منتشر نشده است اما قرار است فردا دوم مرداد ماه این کتیبهها با حضور علیرضا بهزادی دبیر علمی نمایشگاه و تعدادی دیگر از اساتید خوانش و بررسی شود.
متن کتیبهها بدین شرح است:
انا لله و انا الیه راجعون
کل شیئ هالک الا وجهه
وا اسف از کید تیر و گردش کیوان / کرد وداع جهان، خدیو جهانبان
هفده ذیقعده روز جمعه که سالش / با غم بسیار بُد مطابق و یکسان
عرضه شد از میر مائده که خدیوا / مائده آماده است بر زبر خوان
گفت که خواهم نخست خود بدوگانه / بار ستایم یگانه ایزد سبحان
گرم مناجات واجب از سر تسلیم / پا زده بر ممکنات عالم امکان
پس ز سر صدق سوز دل بتضرع / حاجت خود برد سوی حجّت یزدان
گفت بدان چشم چشمهزای پر از خون / گفت بدان قلب زار واله هیمان
گفت که یا صاحبالزمان ز تو خواهم / خیر خلایق؛ چه کافر و چه مسلمان
خسرو دو جهان توئی وز مدد تو / مور کشد همچو دانه تخت سلیمان
بر سر خسرو هوای وصل و بصد شور / بر لب شیرین حدیث تلخی هجران
بود در آن بقعه در کمین شهنشاه / دیو رجیمی بری ز فطرت انسان
ثانی بنملجم آن خبیث رضا نام / کر او [کز او] تا حشر ننگ دارد کرمان
تیری آتشفشان بقلب ملک زد / کز شررش سوخت قلب تازی و دهقان
صدر فلکقدر، میرزا علیاصغر / گشت در آن جمع سخت و زار، پریشان
گفت که رفت آنچه رفت و کار قضا بود / هان نتوان داشتش نهفته و پنهان
نوبت یاری بود نه موقع زاری / وقت خموشی بود نه مورد افغان
شاه جهان (زنده) است؛ هیچ نمرده / از سر صدق این بگفت نز ره بهتان
پس ز سر حزم با هزار متانت / گفت که خلوت کنند صفّه و ایوان
برد و بگالسکه جای دادش خود نیز / رفت در آن محض خدمت تنش از جان
طی زمین شد بدان مثابه که گفتی / زاویه پیوسته شد بنقطۀ طهران
وز پی ترویج روح خسرو ماضی / آیت رحمت نهاد و موجب غفران
وز پی تشریفش از خزانۀ رحمت / تاج کرامت رسید و جیقۀ غفران
رفت و بتجهیز شاه برد یمان رفت / وانچه بر او واقف است جملۀ اذهان
نوبت آن شد که تا بمغرب مضجع / باز برند آن تن چه مهر درخشان
هان ز ولای چهارده تن معصوم / یوسف مصری است بر بساط سلیمان
پس شه خونین کفن به تکیه دو شش مه / خفت بمهر و ولای شاه شهیدان
بعد هزار و سه صد چهاردهم سال / شد تن پاکش بخاک زاویه پنهان
وز پس یک هفته بر اریکۀ شاهی / غیرت چیپال گشت غیرت قاآن
پس خبر از پیک سیم داد به تبریز / کای بتو آراسته ممالک ایران
ناصرِ دین شاه، تاج و تخت کیانی / خاص تو فرمود و رخ بتافت خود از آن
افسر زرّین گذار و بر زبر تخت / نصرت حق خواه عدل داد همی ران
خطبه به نام ملک مظفّر دین شاه / خوانده شد آنسان که بود در خور و شایان
تا بود این خاک را بقا بجهان باد / شاه بملک پدر، خدیو و جهانبان
ملک تو بر ما دهد بشارت جاوید / زانکه اشارت رود بحشو ز عنوان
بر همه آمال خود مظفر منصور / از کرم مرتضی علی شه مردان
هان مدد کن که پادشاه جوانبخت / زود رسد سوی تاج و تخت نیاکان
باج نخستین ز نان و گوشت برانداخت / کاین دو بود مایۀ تعیّش انسان
شاه که در عدل و داد عمر گذارد / زنده بود نام او به صفحۀ دوران
میر حمیده خصال کافی محمود / آنکه بود اصل جاه و محمدت شأن
خواجۀ دانا حکیم ملک برافراخت / قبّۀ این بقعه را به منظر کیوان
در شب آدینه عشر دویّم ذیقعد / وقت عطا، گاه فصل، موقع احسان
خامۀ شمسالمعالی آورد از حزن / قافیۀ شایگان ز خاطر پژمان