سردرگمی مخاطبان از سریالهای نمایش خانگی که ناتمام تمام میشوند : افزایش تعداد سریالهایی که در شبکه نمایش خانگی قبل از رسیدن به پایان، بهناگهان متوقف میشوند و یا با پایانی سرهم بندی شده به انتها میرسند، دلایل متعددی دارد که تقریبا تمام آن دلایل به اهمالکاری پلتفرمها و دوری آنها از قواعد بینالمللی سریالسازی برمیگردد.
سردرگمی
به گزارش هفت هنر : اگرچه پخش ناتمام قلب یخی و قهوه تلخ در نیمه دوم دهه ۸۰، یک بدقولی گلدرشت محسوب میشد که تا سالها در خاطر مخاطبان بسیاری ماند اما گویا این اتفاق طی چند سال اخیر به رویهای تبدیل شده که حالا دیگر تقریبا در هر سال میتوان به یک تا دو مورد آن اشاره کرد.
فهرست آثار نیمهتمامی که در طول یک دهه اخیر، به شکلی به مخاطبان خود بیاحترامی کردند، کم نیستند: از عشق تعطیل نیست و رقص روی شیشه گرفته تا جزیره، مردم معمولی، قبله عالم، شهرک کلیله و دمنه، نوبت لیلی، گیسو، میدان سرخ، آمستردام و . . .
همانگونه که مشاهده میشود تعداد سریالهای ناتمام ۲، ۳ سال اخیر، به شدت افزایش یافته و هر سال هم بر تعداد آن افزوده میشود. طبیعتا یکی از دلایل بروز این اتفاق، ورود بخش عظیمی از کارگردانان، به مقوله سریالسازی است.
بخشی از این اتفاق درنتیجه کرونا، خانهنشینی مردم و اقبال بیشتر به پلتفرمهای خانگی است و بخشی دیگر نیز به بریز و بپاشهایی برمیگردد که عایدی عوامل سریالساز را بهمراتب، بیشتر از پروژههای سینمایی میکند.
وقتی بنگاهداری کار دست همه میدهد
البته در این میان نباید از بنگاهداری پلتفرمها و ورود بیقاعده آنها به پروسه سریالسازی به سادگی عبور کرد. پلتفرمها در شرایطی زمینه تسهیل سریالسازی را برای کارگردانان فراهم میکردند که این جریان، یک بازی دو سر برد برای طرفین محسوب میشد.
از یک سو، فضای نمایش خانگی، مانند تلویزیون نیست و از سوی دیگر، عایدی بخش تولید، بهمراتب بیشتر از سریالسازی برای تلویزیون و فیلمسازی در سینما بود. پلتفرمها نیز با جذب آگهیهای زیاد، اسپانسرهای متمول و البته بالا بردن چندینباره هزینه آبونمان، بهراحتی هزینه تولید یک سریال را تامین میکردند و به همین راحتی، سریالسازی بدون نظارت چندانی، به پروسهای تبدیل شد که بسیاری از کارگردانان کوچک و بزرگ سینما را وسوسه کرد.
طبیعی است که در چنین بلبشویی، نظارت کافی برای روند تولیداتی این حجم سریال وجود ندارد. آنچه برای پلتفرمها مهم بود، بیش از کیفیت، کمیت آثار در جهت عادت آنها به مخاطب بود. پلتفرمها که برای دو سال، روی دور تند سریالسازی قرار داشتند، مخاطب خود را به نوعی به این موضوع عادت دادند که با پایان یک سریال، سریال دیگری را منتشر میکردند و طبیعی است که این روال، خللی در پروسه سریالسازی ایجاد میکند ازجمله تعجیل در سریع ساختن سریال یا ایجاد مشکلات مالی که سبب تشتت در فرآیند تولید و یا ایجاد حواشی میشود.
هر کدام از این دلایل، بهتنهایی کافی بود تا یک سریال، بهنوعی به زمین بخورد و یا روند تولیداتی آن با تاخیر و یا تعطیلی مواجه شود. به همین دلیل، برخی پلتفرمها در ابتدا که یک کار، به پخش هفتگی نمیرسید، از مخاطبان خود عذرخواهی میکردند و دلایل این اقدام را عنوان میکردند اما اکنون تعدد تولیدات بر زمین مانده پخشنشده به اندازهای بالا رفته که دیگر هیچ خبری از عذرخواهی یا برشمردن دلیل باقی نمیماند.
وقتی پای پلتفرمها در میان است
طبیعتا تا پیش از این روال پلتفرمها، سریالسازی در اختیار تلویزیون بود و این رسانه، هر امتیاز منفی که داشت، لااقل سریالها را با یک نظم خاصی به پخش آخر میرساند. اشکال، زمانی شروع شد که پلتفرمها بدون هیچ تجربهای، قدم در این وادی گذاشتند و چنین فضایی را رقم زدند.
جالب آنکه چنین رویهای با وجود تکرار چندینباره، هنوز به تجربهای برای پلتفرمها تبدیل نشده و آنها همچنان با پروژههایی دستوپنجه نرم میکنند که هیچ نظم خاصی در پخش نداشته و بهناگهان در اثنای پخش، متوقف شده و هیچ دلیلی هم بر این توقف عنوان نمیشود.
پلتفرمها، اصرار ویژهای برای سریالسازی داشتند. وقتی هم که با این تصمیم مخالفت شد، آنها تصور کردند که این مخالفتها درنتیجه رقابتی است که آنها با تلویزیون و سینما به راه انداختهاند؛ حال آنکه هر عقل سلیمی متوجه میشد که این غائله، نه به نفع پلتفرمهاست و نه مردم. البته که در این بین، پلتفرمها، خسارت چندانی را متحمل نشدند چرا که آنها هیچگاه پولی از جیب نگذاشتند و هزینه تولید سریالها، از تبلیغات فراوانی که دریافت میکردند، جذب اسپانسرهای متمول و البته هزینه اشتراک تامین میشد.
بنابراین نوک پیکان پخش ناتمام سریالها، به سمت بیتجربگی و آماتوری پلتفرمها نشانه گرفته شده و اینکه آنها با وجود تعدد مواردی از این دست، گویی سیاست چندانی را برای عدمتکرار این اتفاق در پیش نگرفته و همچنان بر این مدار در حرکت هستند.
سامانههای ویاودی بینالمللی چگونه عمل میکنند؟
ویاودیها، عمر چندان طولانی در نظم بینالمللی ندارند. آنچه اما مسلم است آنکه بسیاری از این سرویسهای استریم، ترجیح دادهاند برای فرار از چنین وضعیتی، چند راهکار مهم را در پیش بگیرند: نخست آنکه سختگیری بسیاری در ۲ مرحله به خرج میدهند؛ اول در انتخاب فیلمنامه و دوم در انتخاب کارگردان آن کار. در وهله بعدی، قراردادی محکم با طرف دوم میبندند که هرگونه تاخیر یا تعلل، خسارات بسیاری را متحمل این افراد و پروژه آنها خواهد کرد. در انتها، زمانی اقدام به پخش سریال میکنند که کار فیلمبرداری به پایان رسیده و مراحل فنی ۵ تا ۶ قسمت نیز به اتمام رسیده باشد.
این نظم نوین سبب شده تا هم پروسه تولید، با نظم و استاندارد خاصی به جلو پیش رود و هم از یک سال قبل، زمان پخش دقیق سریال مشخص باشد. درنتیجه چنین برنامهریزی است که هیچگاه خللی در زمان تولید و پخش سریال فراهم نمیشود.
اینکه میگوئیم سامانههای ویاودی وطنی، بدون در پیش گرفتن مرحله آزمون و خطا، بهناگهان خود را در قلب سریالسازی دیدند، به همین دلیل است. بدون هیچ تجربه و پیشفرضی به این داستان ورود کردند و درنتیجه، به جایی رسیدند که واقعا نمیشود نسبت به کامل پخش شدن یک اثر، ایمان داشت.
دیوار اعتمادی که ترک برداشت
این رفتار آماتوری پلتفرمها در وهله نخست، رابطه دوسویه اعتمادسازی میان آنها و مخاطب را از میان میبرد. پلتفرمها رویکرد عقلانی را در پیش نگرفتند و کرونا سبب شد که آنها ره صدساله را یکشبه طی کنند. وقتی مردم در اواخر سال ۹۸، بهنوعی مجبور به خانهنشینی شدند، این پلتفرمها توانستند چندین فیلم را پخش کرده و به یک هژمونی گسترده تبدیل شوند.
در ادامه هم که روند خانهنشینی مخاطب پایان یافت، آنها با چند رویکرد، این اعتماد بادآورده را خدشهدار کردند: نخست، افزایش چندینباره حق اشتراک که مخاطب، در هر نوبت، واکنش بدی به این موضوع نشان داد و بار دوم هم زمانی بود که مدیران این پلتفرمها تصور کردند با انبوهسازی میتوانند پاسخگوی نیاز مخاطبان خود باشند. حال آنکه در این میان، آنچه چندان برایشان اهمیتی نداشت، کیفیت کارها و رسیدن به یک نظم مدون در مسیر تولید بود.
در این بلبشو، پلتفرمها از حضور کارگردانان و بازیگران سینمایی، ذوقزده شدند و تصور کردند که حضور همین نامها کافی است که سریالها پربیننده شوند درحالیکه تجربه امروز آنها میگوید بسیاری از سریالهایی که ناتمام باقی ماندند و یا در پخش مورد استقبال قرار نگرفتند، با حضور همین کارگردانان و بازیگران دهانپرکن تولید شدهاند بنابراین چنین راهکاری نمیتواند صرفا به موفقیت یک اثر منجر شود.
در شرایط کنونی، وضعیت این پلتفرمها چندان مساعد نیست. دیوار اعتماد میان آنها و مخاطبانشان، ترکهای عمیقی برداشته و این بیاعتمادی حتی به هنرمندان نیز سرایت کرده که تردیدهایی جدی برای تداوم همکاری با آنها دارند.
مخاطبان هم با این شراط ترجیح میدهند که سریالها را با دانلودهای غیرقانونی تهیه کرده و البته که دیگر حساسیت دیروز خود را در دنبال کردن سریالها ندارند. شاید به همین دلیل است که بسیاری از سریالها، پس از پخش، چندان دیده نمیشوند و در همین بیخبری هم به پایان میرسند. این مهم نشان میدهد که آن سریال نتوانسته به دید جمع کثیری رسیده و جریانساز شود.
سریالسازی در بخش خصوصی، نوعی علم است. نیازمند تجارب بسیاری است که قواعد این تجربه در دورههای مختلف تاریخی، تغییر مییابد. پلتفرمها نمیتوانند با چشمپوشی از این قواعد، به عادت برسند.
مسیری که طی ۲، ۳ سال اخیر توسط این پلتفرمها طی شد، موید خودزنی بزرگی است که آنها در حق خود روا داشته و اکنون چارهای ندارند جز آنکه به قواعد بینالمللی سریالسازی تن داده و به شکلی علمی و تجربی با این مقوله تخصصی برخورد کنند.