تسنیم/ نقد ادبی در ایران همانقدر که تازه و نوپاست، عموماً درگیر حواشی و بده بستانهایی است که شعر را زیر سایه خود میبرد. از عرش به فرش کشاندن یا بت ساختن از یک شاعر، از پدیدههایی است که درباره شاعران و نویسندگان مختلف طی دهههای گوناگون میتوان دید. از جمله شاعرانی که در هجوم موافقان و مخالفان بسیاری است، احمد شاملو است. او را که به عنوان پیشگام شعر سپید میشناسند، سینهچاکان و مخالفان پر و پاقرصی دارد که هر کدام از این دیدگاهها سبب شده تا شعر شاملو عموماً در بحثهای ذوقی، عاطفی و یا سیاسی گرفتار شده و کمتر با اسلوب و قاعده نقدی آگاهانه ارزیابی شود.
شاملو با خلق آثار متعدد از جمله شاعران پرکار در دوره معاصر ماست. از سوی دیگر، ترجمههای او نیز به همان نسبت شیفتگان و منتقدانی دارد. تاکنون آثار متعددی درباره شاملو منتشر شده است. کمتر اثری را میتوان مییافت که حرفی از شعر معاصر زده باشد و قید شاملو را زده باشد. برخی آثار او را به دلیل تأثیرگذاری بر جریان شعر معاصر مورد بررسی قرار داده و برخی دیگر نیز با در نظر گرفتن ذائقه نسل جوان و همین منازعه و محبوبیت درباره شاملو، به شعر و آثار او پرداختهاند و از این راه، سعی کردهاند نام و رسمی برای خود کسب کنند.
کتاب «زخمی به او بزن عمیقتر از انزوا» که به کوشش اویس محمدی، پژوهشگر، از سوی انتشارات فصل پنجم به چاپ رسیده، تلاشی است تازه در حوزه ادبیات تطبیقی و بررسی شعر شاملو از این رهگذر. نویسنده معتقد است شاملو توانسته با تأثیرپذیری از شعر شاعران فرانسه و در عین حال آمیختن آن با هنر خود، اثری متفاوت خلق کند. او شعر شاملو را چنین توصیف میکند: «شعر او آمیزهای از زبان شکوهمند و آهنگین متون کهن پارسی، ترنم و روانی کتاب مقدس، سادگی زبان امروز و نظم و موسیقی شعر معاصر فرانسه است».
با محمدی به بهانه انتشار این اثر به گفتوگو پرداخته است که مشروح آن را میتوانید در ادامه بخوانید:
آقای محمدی، شاملو موافقان و مخالفان پر و پاقرصی دارد. از جمله انتقاداتی که همواره از سوی شاعران و پژوهشگرانی مطرح میشود که دلبسته شعر کلاسیک بودند، این است که شاملو وامدار شاعران و سخنوران اروپایی است و خلاقیتی در شعر خود به کار نبرده است. در واقع او را تا حد یک «مقلد» پایین میآورند و توصیف میکنند. کتاب شما نگاه متفاوتتری به قضیه دارد، از نظر شما شاملو نه تنها از شعر شاعران اروپایی که از ادبیات کلاسیک اعم از متون عرفانی، تاریخی و … نیز بهره برده است و از این منظر میتوان آثار او را با نگاهی بینامتنی مورد بررسی قرار داد. کمی درباره این نگاه توضیح دهید، چطور به این نتیجه رسیدید؟
اساساً نظریه بینامتنیت بر این باور است که هر متن، مینیاتوری از متون گذشته است. شاعر متون مختلفی را میخواند، و این امر در زایش خود شاعر تأثیرگذار است. اگر این تأثیر خیلی واضح باشد، به آن اقتباس میگوییم، اما اگر شاعر این متون را بخواند و موفق شود که با ذوق خود عجین کند، میتوان آثار او را از منظر بینامتنیت مورد بررسی و ارزیابی قرار داد.
در متن آثار شاملو نیز همین موضوع وجود دارد؛ به این صورت که ما رگههایی از متون مختلف را در آثار او میبینیم؛ نشانههایی از کشف الاسرار، تاریخ بیهقی، تفسیر سورآبادی که خود شاملو میگوید شاعری را از آن آموختم. از سوی دیگر، رگههایی از متون آثار شاعران فرانسه مانند لویی آراگون را نیز در آثار شاملو میبینیم. شاملو این موارد را با ذوق هنری خود آمیخت و متن منحصر به فرد خود را خلق کرده است.
کتاب «زخمی به او بزن عمیق تر از انزوا» بیشتر با محوریت تأثیرپذیری شاملو از شاعران معاصر فرانسه به ویژه پل الوار نوشته شده است. در این راستا تأثیرپذیری شاملو در ساحت واژگانی، نحو موسیقی به معنای محور افقی زبان و … مورد بررسی قرار گرفته است. شاملو موسیقی و بعضاً واژگان جدید را از این شاعران وام گرفته و وارد شعر فارسی کرده است؛ البته او این کار را با بهرهگیری از ذوق شاعرانه و با در نظر گرفتن پیشینهای که از ادبیات فارسی در ذهن خود دارد، انجام داده است.
آشنایی با شعر اروپا یکی از جرقههای اصلی در تولد شعر نو در ایران بوده است؛ چنانکه در شعر عربی نیز این آشنایی منجر به تغییر در سبک شعری شد. نیما به عنوان پدر شعر نو، خود با بهرهگیری از شعر شاعران اروپایی به ویژه فرانسه، آغازگر این راه بود. تفاوت بهرهبرداری و استفاده شاملو از شعرهای اروپا با نیما در چه بوده است؟
من آثار نیما را با این محوریت بررسی نکردهام، به همین دلیل شاید نتوانم به درستی این مقایسه را انجام دهم، اما احساس میکنم که شاملو تأثیرپذیری عمیقتر و بارزتری از شعر اروپا داشته است. وقتی شما شعر شاملو را میخوانید و اگر به دو زبان فارسی و فرانسه آشنایی داشته باشید، خیلی زود در قیاس با شعر نیما این تأثیرپذیری را درک میکنید.
میتوان گفت تأثیرپذیری نیما از شعر شاعران فرانسه بیشتر در حوزه مضمون است. نیما در هر صورت اوزان خلیلی(اوزان شعر فارسی) را به شعر نیمایی تبدیل کرد، پایه تفعیلها را کم و زیاد کرد؛ وزنی که او ارائه میدهد بر پایه همان وزن سنتی خودمان است. اما در شعر شاملو این تأثیرپذیری از وجهی دیگر و بارزتر است. درک زودهنگام این تأثیرپذیری به معنای این نیست که بگوییم او مقلد بوده است، او در متن خود نبوغ شاعری خود را نیز نشان میدهد.
کمی بیشتر درباره این تأثیرپذیری توضیح دهید. این تأثیرپذیری را در چه ساحتی میتوان مورد بررسی قرار داد و در نظر گرفت؟
میتوان این تأثیرپذیری را از «واژگان» آغاز کرد. در بلاغت فارسی و عربی اولین چیزی که در نظر گرفته میشود، این است که یک واژه باید زیبا و به اصطلاح مأنوس باشد. این بارزترین ویژگی بلاغت سنتی است. در زبانشناسی و معناشناسی علاوه بر زیبایی، بر دلالت واژگان نیز تأکید میشود؛ به این معنی که یک واژه علاوه بر معنای مرکزی، باید دلالتهای ضمنی هم داشته باشد.
اگر این دو ویژگی را در نظر بگیریم؛ یعنی واژه در کنار خوشآهنگی و زیبایی باید دلالتهای استعاری، ضمنی و عاطفی هم داشته باشد، باید بگوییم که شاملو زیباترین واژگان را از شعر غرب گرفته و وارد زبان فارسی کرده است. این کار نتیجه یک ذوق ادبی است که هر کسی آن را ندارد. حتی مترجمانی که بیشتر از شاملو با زبان فرانسه آشنا بودهاند نیز نتوانستهاند اینطور عمل کنند.
به عنوان نمونه در یکی از عاشقانههایش میگوید: «و گونههایت با دو شیار مورب …»؛ چنین تصویر و واژههایی در توصیف چهره یار کمتر در زبان فارسی دیده شده است. یا در نمونهای دیگر، درباره مسیح میگوید: «و چونان قویی مغرور در زلالیِ خویشتن نگریست…» این اولینبار است که تصویر «قو» وارد ادبیات فارسی شده است. شاملو این را وارد کرده است. به قول دکتر شفیعی کدکنی توصیفات در ادب فارسی مشخص است و عموماً چشم یار را به «نرگس» و لطافت او را به «گل» تشبیه کردهاند، اما «قو» تصویر جدیدی است.
ساحت دیگر، موسیقی است. بخشی از موسیقی کلام شاملو را در کشفالاسرار و تاریخ بیهقی میبینیم، اما بعضاً شاهد نحوی هستیم که موجز و زیباست. به عنوان نمونه در بخشی از «ابراهیم در آتش» میخوانیم:
من بودم
و شدم،
نه زانگونه که غنچهای
گُلی
یا ریشهای
که جوانهای
یا یکی دانه
که جنگلی ــ
راست بدانگونه
که عامیمردی
شهیدی؛
تا آسمان بر او نماز بَرَد …
در اینجا میبینیم که شاعر افعال را حذف کرده و این شکل از حذف افعال و ایجاد ایجاز، در شعر الوار نیز دیده میشود.
بخش دیگری که میتوان این تأثیرپذیری را بررسی کرد، در ساحت نمادها و نشانههاست. به عنوان نمونه:
شب
با گلوی خونین
خواندهست
دیرگاه
دریا
نشسته سرد
یک شاخه
در سیاهیِ جنگل
به سوی نور
فریاد میکشد
حرکت یک شاخه به سمت نور در جنگلی سیاه، از جمله نمونههایی است که مشابه آن را میتوان در شعر الوار نیز دید؛ آنجا که شکوفهای از دل زندان بیرون میزند. در واقع شاملو مفاهیم سیاسی را با تعابیر عاشقانه و ظریف بیان میکند. نمونه دیگری از این دست را میتوان در این قطعه نیز دید:
از دستهای گرم تو
کودکان توأمان آغوش خویش
سخنها میتوانم گفت
غم نان اگر بگذارد …
شعرها آمیزهای از رمانتیسیزم و مفاهیم عاشقانه و مسائل سیاسی است. شاعر با به کار بردن عناصر ظریف طبیعت، این مفاهیم را بیان میکند.
شاملو از آن دسته از شاعرانی است که منتقدان و موافقان سینه چاکی دارد که هر کدام از این دیدگاهها، مانع از بررسی شعر او فارغ از نگاههای یکجانبه شده است. چقدر این محبوبیت یا مخالفت را زیر سایه مسائل غیر ادبی میدانید؟
بیتأثیر نیست. اینکه طرح مسائل غیر ادبی جهتمند است یا خیر، نمیدانم و نمیتوانم قاطعانه در اینباره صحبت کنم. اینکه گروه خاصی شاملو را مطرح کرده است یا خیر، نیازمند یک بررسی تاریخی است. برخی معتقدند که از شاملو بت ساخته شده است، این موضوعات نیازمند بررسی است. اما آنچه به نظرم میرسد که علت مطرح شدن شعر شاملو در میان جوانها، زبان شعر اوست.
زبان شعر شاملو در عین سادگی، زیباست. لطافت این شعرها را کمتر کسی دارد. البته دفتر شعر شاملو هزار و 200 صفحه است و بسیاری از شعرهای او را نیز میتوان از حیث زیباییشناسی مورد نقد قرار داد.
دکتر شفیعی کدکنی یکی از مخالفان جدی شعر شاملو است. برخی معتقدند که چون شاملو توانست با شعرش جریان شعر نیمایی را که بعد از اخوان در انحصار جریان خراسانیها بود، خارج کند، این انتقادات مطرح میشود. چقدر با این گزاره موافق هستید؟
نمیتوان راجع به دیدگاههایی که دکتر شفیعی کدکنی مطرح میکنند، صحبتی کرد. این دیدگاهها پیشینه علمی قوی دارند. ایشان معتقد است که شعر پیشینیان ما به مراتب زیباتر از شعرهای غرب است؛ سخن وی بیراه نیز نیست.
من شعر همه شاعران جهان را نخواندهام، اما به دلیل رشته تحصیلیام آثار شاعران عرب را خواندهام، همچنین آثار شاعران فارسیزبان و برخی از آثار شاعران غرب را نیز مطالعه کردهام، شاعرانگی حافظ از همه آنها به مراتب بالاتر است. من با استاد شفیعی کدکنی موافق هستم که ما پیشینه قوی داریم. اگر ما این شاعرانگی را بتوانیم ترجمه و منتقل کنیم، در این کشتی گرفتن پیروز خواهیم شد. تا اینجا با دکتر شفیعی کدکنی موافق هستم. نقدهای او تا حد زیادی منصفانه است. سینهچاکان شاملو او را خیلی بالا بردهاند، او شاعر خوبی است، اما اگر بخواهیم از کسی بت بسازیم، شعر ما تکامل پیدا نخواهد کرد. او جزو خوبهای عصر خود بوده است، اما شاید در ادامه بهتر از شاملو نیز ظهور کند.
شاملو مقلدان بسیاری داشته است. شفیعی کدکنی در یادداشتی معتقد است که مقلدان او «شعرای ناکام» بودهاند. اخوان معتقد است که او «تالی فاسد» داشته است. کارنامه میراثداران شاملو را چطور ارزیابی میکنید؟
بهتر است در پاسخ به این پرسش، با ذکر نمونهای پیش برویم. در میان پیروان شاملو، بیشتر از همه آثار شمس لنگرودی را خواندهام. اگر چند دفتر اول شمس را بخوانید، میگویید که انگار شاعر این مجموعه شاملو است یا کسی است که مانند شاملو شعر میگوید. اما اگر نگاهی به دفترهای او بعد از دهه 60 بیندازیم، میبینیم که شاهد شاعر جدیدی هستیم.
او در این دوره از شاعری خود توانسته کاملاً متفاوت عمل کند و سبک خود را رقم بزند. شمس توانسته در نهایت راه خود را پیدا کند. اگر شعر منثور را طبق تعریف غربی در نظر بگیریم، حتی می توانیم بگوییم که شعر شمس در جاهایی قشنگتر از شاملو است؛ چون شعر شاملو گاه فقط شامل یک فرم و روایت است و کمتر معنا را در شعر او شاهد هستیم.